۱۵.۴.۸۹

باز باران بی ترانه.....
باز باران با تمام بی کسی های شبانه...
می خورد بر مرد تنها...
میچکد بر فرش خانه...
باز می اید صدای چک چک غم...
نمیفهمم...
نمی دانم...
کجای قطره های بی کسی زیباست؟!؟!
نمی دانم چرا مردم نمی فهمند!
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد...
کجای ذلتش زیباست؟!؟!...

۹ نظر:

ناشناس گفت...

این شعر همون جوری قشنگه . باز باران با ترانه با گوهر های فراوان . ورودت رو تبریک میگم خوش اومدی

ناشناس گفت...

salam khub bud vali dustnadashtam ye
خورده غمگین بود

ناشناس گفت...

gashang bud

shohreh گفت...

khily ghashang bod fafa jun

SHOHREH گفت...

kheily ghashang bod fafajun

ناشناس گفت...

چه عجب!!!
قشنگ بود ولی پست های بیشتری بگذار

میو میو گفت...

با خوندن این مطلب صحنه های ابتدایی فیلم (طهران تهران) برام تداعی شد. توصیه میکنم این فیلم رو ببینید.

ناشناس گفت...

خیلی دپرس بود . خیلییییییییییییی

sahar گفت...

koli bash hal kardim misi