دکتر علی شریعتی:
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست
اول آنکه کچل بود،
دوم اینکه سیگار می کشید.
و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت.
... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،
آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه
۹ نظر:
امید جان خیلی لطیف بود . جدا قشنگ بود
امید جان سلام . حکایت حکایت خودته کچل که هستی قلیونم میکشی زنم که بلههههههههههههههه. خب بابا فش نده جنبه داشته باش. خوش بگذره
salam omid. bache ha migan tu mashine refighat dok mehat baz bude khastam begam bebandeshun .
سلااااام امید خان . تو اون عکسه که دود قلیونو میدی سمت دوربین شبیه آلفرد هیچکاک شدی . دستتم درد نکنه
hi.man matalebe dr shariatio hamishe dust dashtam inam ghashang bud
salam. akhe mage mishe yeki kelase panjom zan begire. man migam nemishe. rasti salam bafande khubi .che khabar ? dastet ddorost
سلام امید جان . دستت درد نکنه . مطلب بجا و خوبی ارائه کردی
کی زن داره؟ امید؟ کی؟ کجا؟ باکی؟ جدی؟
سلام امید جیگر داستانتو بی خیال از دستت ناراحتم خودت می دونی
ارسال یک نظر