هر کجا هستم باشم ،
تریا ، خوابگاه ، دانشکده از آن من است.
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !
و بدانیم اگر سلف نبود همگی میمردیم !
پیانو یکی از ساز های صفحه کلید دارو مشهورترین آنها است. صدای پیانو در اثر برخورد چکشهایی با سیمهای آن تولید میشود. این چکشها در اثر فشردهشدن کلیدهابه حرکت در میآیند. سیمهای پیانو به صفحهای موسوم به «صفحهٔ صدا» متصل شدهاند که نقش تقویتکنندهٔ صدای آنها را دارد.
پیانو به عنوان مادر سازها و کاملترین ساز نیز شناخته میشود؛ علت نسبت دادن این لقبها به این ساز آن است که پیانو قادر است محدودهٔ بسیار گستردهای از اصوات را تولید کند در حالی که سایر سازهای اصیل موسیقی تنها بخشی از این محدودهٔ صدا را تولید میکنند. پیانو در شکل فعلیاش بیش از هفت اکتاو دارد و قادر به تولید فرکانسهایی از حدود ۲۰ تا ۵۰۰۰ هرتز میباشد، در حالی که در مقام مقایسه ساز ویولن تنها قادر به تولید کمتر از چهار اکتاو و بهترین خوانندهها تنها قادر به خواندن کمتر از سه اکتاو صدا هستند.
نام کامل ساز پیانو، پیانو فورته (Pianoforte) میباشد، که از دو قسمت پیانو به معنی ملایم وفورته به معنی قوی تشکیل شدهاست، و به خوبی منعکس کنندهٔ توانایی این ساز در تولید شدت های گوناگون میباشد.
پیانوهای اولیه ابعاد بزرگ، و شکل خاصی داشتند. آنچه که در اصطلاح به آن پیانوی بزرگ گفته میشود (و در ایران با نام نادرست پیانویرویال شناخته میشود) غالباً بیش از دو متر طول دارد و دارای در بزرگیاست که برای هرچهبهترشدن صدای پیانو، معمولاً در هنگام نواختن ساز این در را در وضعیت نیمهباز توسط پایهٔ کوچکی ثابت میکنند. انواع دیگر پیانو با نامهای پیانوی ایستاده یا دیواری (Stand یا Upright) پیانوی چهارگوش (Square) و غیره، ابعاد کوچکتری دارند و برای مصارف خانگی یا در اماکن عمومی طراحی شدهاند.
یک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسید:
آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند:
با بخشیدن، عشقشان را معنا میکنند.
برخی؛ دادن گل و هدیه
و برخی؛ حرفهای دلنشین را، راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگر هم گفتند:
با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی را، راه بیان عشق میدانند.
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچکترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجههای مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید:
آیا میدانید آن مرد در لحظههای آخر زندگیاش چه فریاد میزد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد:
نه، آخرین حرف مرد این بود که، عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.
قطرههای بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد:
همه زیست شناسان می دانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام میدهد و یا فرارمیکند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش، پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانهترین و بیریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.